سقوط افکار

می‌خواهم آب شوم در گستره‌ی افق، آنجا که دریا به آخر می‌رسد و آسمان آغاز می‌شود...

سقوط افکار

می‌خواهم آب شوم در گستره‌ی افق، آنجا که دریا به آخر می‌رسد و آسمان آغاز می‌شود...

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی‌اش کنی خمش می‌کنی؛

دل آدم هم همینطور است ...

گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم، غصه، آن هم بخاطر حرف‌های دیگران، طعنه‌های دیگران …

قرآن می‌فرماید:
هرگاه دلت پر شد از غم و غصه‌ها؛ خم شو و به خاک بیفت
”و کن من الساجدین”
سجده کن، ذکر خدا بگو؛ این موجب می‌شود تو خالی شوی، تخلیه شوی، سبک شوی …

این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است:
و لقد نعلم ….
ما قطعا می‌دانیم اطلاع داریم، دلت می‌گیرد به خاطر حرف‌هایی که می‌زنند؛
“فسبح بسم ربک و کن من الساجدین”
سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۴ ، ۲۳:۱۱
زهرا

به نظر شما خوشبختی یعنی چی؟ 


نظر دهندگان قدیمی، خواننده‌های جدید، نظرتون رو بگید لطفا. سوالیه که مدتیه فکر می‌کنم تا این نقطه از زندگیم، بهش اشتباه جواب دادم!


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۴ ، ۲۳:۰۶
زهرا

سفر کردن رو خیلی دوست دارم. به جرأت می‌تونم بگم توی این چند سالی که با اتوبوس در رفت و آمد بودم، کم پیش اومده که توی راه خوابم ببره. مگر زمانهایی که خیلی خسته بودم، یا مجبور بودم. هیچ وقت از تماشای جاده، حتی اگر هزار بار اون رو دیده باشم، سیر نمی‌شم. به نظرم، هر بار یه چیزی هست که قبلا ندیدمش و می‌تونم کشفش کنم.

تماشای جاده رو در دو زمان بیشتر از بقیه دوست دارم: یکی وقت تاریکی و گرگ و میش قبل از طلوع و دیگری بازه‌ی زمانی هوای روشن قبل از غروب و هوای تاریک بعدش. یعنی وقتی داره یک انقلابی در آسمان اتفاق میفته. خورشید چراغ آسمونه و درست لحظه‌ای که این چراغ خاموش یا روشن میشه، زمانیه که نسبت به اتفاقات قبل و بعدش کنجکاو هستم.

از این گذشته، یکی از تفریحات سالم من اینه که وقتی با یک جاده‌ی کاملا تاریک مواجه میشم و چند تایی چراغ داخل اتوبوس روشنه، سعی می‌کنم نگاهم رو از تصویر خودم و همه‌ی اشیاء داخل اتوبوس که روی پنجره میفته عبور بدم و توی تاریکی محض جاده، کوه‌ها و جزئیاتشون رو ببینم...

نوشتن چیزی بجز اون چیزی که به آدم دیکته می‌شه، تمرکز زیادی می‌خواد که برای رسیدن به این تمرکز باید تلاش زیادی هم کرد و من این تلاش رو خیلی دوست دارم. 

 

پی‌نوشت: این پست رو لابلای نوشته‌های قدیمی‌م پیدا کردم. از جنس پست‌هایی که توی جاده می‌ذاشتمون، جایی که افکارم به هر سوراخ سنبه‌ای سرک می‌کشیدند و من رو ناگزیر، دنبال خودشون می‌کشوندند. باید زمان فعل‌ها رو "گذشته" میکردم. نکردم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۲۳:۲۰
زهرا

از سیاست متنفرم. وقتی حتی به حس خوبی که از یک "آهنگ" می‌گیری هم، رحم نمی‌کنه.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۱۷:۳۶
زهرا