سقوط افکار

می‌خواهم آب شوم در گستره‌ی افق، آنجا که دریا به آخر می‌رسد و آسمان آغاز می‌شود...

سقوط افکار

می‌خواهم آب شوم در گستره‌ی افق، آنجا که دریا به آخر می‌رسد و آسمان آغاز می‌شود...

تفریحات سالم :)

چهارشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۰ ب.ظ

سفر کردن رو خیلی دوست دارم. به جرأت می‌تونم بگم توی این چند سالی که با اتوبوس در رفت و آمد بودم، کم پیش اومده که توی راه خوابم ببره. مگر زمانهایی که خیلی خسته بودم، یا مجبور بودم. هیچ وقت از تماشای جاده، حتی اگر هزار بار اون رو دیده باشم، سیر نمی‌شم. به نظرم، هر بار یه چیزی هست که قبلا ندیدمش و می‌تونم کشفش کنم.

تماشای جاده رو در دو زمان بیشتر از بقیه دوست دارم: یکی وقت تاریکی و گرگ و میش قبل از طلوع و دیگری بازه‌ی زمانی هوای روشن قبل از غروب و هوای تاریک بعدش. یعنی وقتی داره یک انقلابی در آسمان اتفاق میفته. خورشید چراغ آسمونه و درست لحظه‌ای که این چراغ خاموش یا روشن میشه، زمانیه که نسبت به اتفاقات قبل و بعدش کنجکاو هستم.

از این گذشته، یکی از تفریحات سالم من اینه که وقتی با یک جاده‌ی کاملا تاریک مواجه میشم و چند تایی چراغ داخل اتوبوس روشنه، سعی می‌کنم نگاهم رو از تصویر خودم و همه‌ی اشیاء داخل اتوبوس که روی پنجره میفته عبور بدم و توی تاریکی محض جاده، کوه‌ها و جزئیاتشون رو ببینم...

نوشتن چیزی بجز اون چیزی که به آدم دیکته می‌شه، تمرکز زیادی می‌خواد که برای رسیدن به این تمرکز باید تلاش زیادی هم کرد و من این تلاش رو خیلی دوست دارم. 

 

پی‌نوشت: این پست رو لابلای نوشته‌های قدیمی‌م پیدا کردم. از جنس پست‌هایی که توی جاده می‌ذاشتمون، جایی که افکارم به هر سوراخ سنبه‌ای سرک می‌کشیدند و من رو ناگزیر، دنبال خودشون می‌کشوندند. باید زمان فعل‌ها رو "گذشته" میکردم. نکردم. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۰۴
زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی